یکی بیاد جلو اینا رو بگیره...

 

بابا یکی نیست جلو این دو تا رو بگیره همدیگه رو کشتن...!

یکم صبر تا لود شه...

منبع :http://mahan239.blogfa.com/

اولین بارش برف زمستانی


در حالیکه در بسیاری از نقاط کشور باران و برف پاییزی و زمستانی طی ماه های اخیر باریدن گرفته بود ولی در شهر ما مردم چشم انتظار مهرورزی آسمون بودن تا این که بالاخره امروز از ساعات اولیه صبح اولین برف زمستانی  شروع به باریدن و شهرم را سفید پوش کرد و مردم اولین بارش برف زمستونی رو به نظاره نشستن و رحمت و عنایت بی کران خداوند در غالب برف بر همه ما ارزانی شد .  خدایا عاشقانه دوستت داریم...

پ.ن : هنوزم داره برف میباره

پ.ن : آرزو می کنم غم های دلتان برن زیر اولین برف زمستونی و دلتان سفید و همیشه بدون غم بمونه . .

niniweblog.com

 

تصاویر خاطرات اقامت در چین 3



بندر تیَن جین

پکن


پکن
همراهان عزیز برای دیدن بقیه تصاویر به ادامه ی مطلب مراجعه بفرمایید
ادامه نوشته

تصاویری از خاطرات اقامت در چین

یک روز برفی و سرد در بیجینگ (پکن )

منظره ای از شهر زیبای پکن

دیوار بزرگ و زیبای چین

همراهان گرامی برای دیدن بقیه تصاویر به ادامه مطلب مراجعه فرمایید

دیدنشون خالی از لطف نیست

 

ادامه نوشته

دلخوشیهای کوچک بزرگ ...


دل آدم ...چه گرم می شود گاهی ساده... به یک دلخوشی کوچک...

به یک احوالپرسی ساده...
به یک دلداری کوتاه ...
به یک "تکان سر"...یعنی...تو را می فهمم...

... به یک گوش دادن خالی ...بدون داوری!
به یک همراهی شدن کوچک ...
به حتی یک همراهی کردن ممتد آرام ...
به یک پرسش :"روزگارت چگونه است ؟"

به یک دعوت کوچک به صرف یک فنجان چای !
... به یک وقت گذاشتن برای تو...
به شنیدن یک "من کنارت هستم "...
به یک هدیه ی بی مناسبت ...
به یک" دوستت دارم "بی دلیل ...

به یک غافلگیری:به یک خوشحال کردن کوچک ...
به یک نگاه ...
به یک شاخه گل...
دل آدم گاهی ...چه شاد است ...
به یک فهمیده شدن ...درست !

به لبخند!
به یک سلام !
به یک تعریف به یک تایید به یک تبریک ...!!!

و ما چه بی رحمانه این دلخوشی های کوچک و ساده را از هم هم دریغ میکنیم و تمام محبت و دوست داشتن مان را گذاشته ایم کنار تا به یک باره همه آنها را پس از مرگ نثار هم کنیم

منبع : وبلاگ خانه ی دوست داشتنی من

معرفی کتاب - اکسیر

                                                                

                                                    تصوير اكسير (20 درس معنوي براي آفرينش زندگي دلخواه)   

 
اکسیر آخرین اثر دکتر دیپاک چوبرا که مجله تایمز وی را امپراتور عرصه جان لقب داده است ، شامل بیست درس معنوی است برای ایجاد و خلق زندگی نو و بهتر ؛ زندگیی که همه خواهانیم اما راه رسیدن به آن را نمیدانیم .دکتر چوبرا راه موفق میلیون نسخه ای هفت قانون معنوی موفقیت را با کتاب اکسیر دنبال میکند ؛ اثری قابل درک و مفید و سازنده برای کسانی که احساس می کنند چیزی مهم وجود دارد که آن را در زندگی خود کم دارند . اکسیر متضمن کلید دستیابی به عشق و توفیق و اتصال معنوی و روحانی است و با خواندن آن شاهد تحول تصورات خود از موفقیت و خوشبختی خواهید بود . باشد که از عرصه ی حاکمیت " من " به عرصه ی آزادی که جای تجلی اعجاز است رهسپاریم .ترجمه : گیتی خوشدل            انتشارات : گفتار


 ++ از دوستانی که این کتاب رو مطالعه کردن میخوام تجربه و برداشت خودشون رو از این کتاب در بخش نظرات برامون بنویسن . متشکرم

لبخند بارانی

دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و برمی‌گشت، با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان ابری بود، دختر بچه طبق معمول همیشه، پیاده به سوی مدرسه راه افتاد. بعدازظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت طوفان و رعد و برق شدیدی گرفت.

مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیلش به دنبال دخترش برود، با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شد و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد، اواسط راه ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده می‌شد، او می‌ایستاد، به آسمان نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می‌شد.

زمانی که مادر اتومبیل خود را کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: چکار می‌کنی؟ چرا همین‌طور بین راه می‌ایستی؟
دخترک پاسخ داد: من سعی می‌کنم صورتم قشنگ به نظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می‌گیرد!

یادمان باشد هنگام رویارویی با طوفان‌های زندگی، خدا کنارمان است؛ پس لبخند را فراموش نکنیم!



وصیت نامه ادوارد ادیش بزرگترین تاجر آمریکا

من ادوارد ادیش هستم که برای شما می نویسم ، یکی از بزرگترین تاجران امریکایی با سرمایه ای هنگفت و حساب بانکی که گاهی خودم هم در شمردن صفرهای مقابل ارقامش گیج می شوم ! دارای شم اقتصادی بسیار بالا که گویا همواره به وجودم وحی می شود چه چیز را معامله کنم تا بیشترین سود از آن من شود  ، البته تنها شانس و هوش نبود من تحصیلات دانشگاهی بالایی هم داشتم که شک ندارم سهم موثری در موفقیتهای من داشت .
یادم هست وقتی بیست ساله بودم خیال  می کردم اگر روزی به یک چهلم سرمایه فعلیم برسم خوشبخترین و موفقترین مرد دنیا خواهم بود و عجیب است که حالا با داشتن سرمایه ای چهل برابر بیشتر از آنچه فکر می کردم، باز از این حس زندگی بخش در وجودم خبری نیست .
من در سن 22 سالگی برای اولین بار عاشق شدم . راستش آنوقتها من تنها یک دانشجوی ساده بودم که شغلی و در نتیجه حقوقی هم نداشتم . بعضی وقتها با تمام وجود هوس می کردم برای دختر موردعلاقه ام هدیه ای ارزشمند بگیرم تا عشقم را باور کند و کاش آن روزها کسی بود به من می گفت که راه ابراز عشق خرید کردن نیست که اگر بود محل ابراز عشق دلباخته ترین عاشق ها، فروشگاهها می شد !!
کسی چیزی نگفت و من چون هرگز نتوانستم هدیه ای ارزشمند بگیرم هرگز هم نتوانستم علاقه ام را به آن دختر ابراز کنم و او هم برای همیشه ترکم کرد . روز رفتنش قسم خوردم دیگر تا روزی که ثروتی به دست نیاوردم هرگز به دنبال عشقی هم نباشم و بلند هم بر سر قلبم فریاد کشیدم : هیس ، از امروز دگر ساکت باش و عجیب که قلبم تا همین امروز هم ساکت مانده است ...
و زندگی جدید من آغاز شد …
من با تمام جدیت شروع به اندوختن سرمایه کردم ، باید به خودم و تمام آدمها ثابت می کردم کسی هستم . شاید برای اثبات کسی بودن راههای دیگری هم بود که نمی دانم چرا آنوقتها به ذهن من نرسید ...
دیگر حساب روزها و شبها از دستم رفته بود . روزها می گذشت ، جوانیم دور میشد و به جایش ثروت قدم به قدم به من نزدیکتر می شد ، راستش من تنها در پی ثروت نبودم ، دلم می خواست از ورای ثروت به آغوش شهرت هم دست یابم و اینگونه شد ، آنچنان اسم و رسمی پیدا کرده بودم که تمام آدمهای دوروبرم را وادار به احترام می کرد و من چه خوش خیال بودم ، خیال می کردم آنها دارند به من احترام می گذارند اما دریغ که احترام آنها به چیز دیگری بود .
آن روزها آنقدر سرم شلوغ بود که اصلا وقت نمی کردم در گوشه ای از زنده ماندنم کمی زندگی هم بکنم ! به هر جا می رسیدم باز راضی نمی شدم بیشتر می خواستم ، به هر پله که می رسیدم  پله بالاتری هم بود و من بالاترش را می خواستم و اصلا فراموش کرده بودم اینجا که ایستادم همان بهشت آرزوهای دیروزم بود کمی در این بهشت بمانم ، لذتش را ببرم و بعد یله بعدی ، من فقظ شتاب رفتن داشتم حالا قرار بود کی و کجا به چه چیز برسم این را خودم هم نمی دانستم ...


منبع : برگرفته از وبلاگ فرجه  http://4je.blogfa.com/
ادامه نوشته

نکته ها ....





طنز باحال و خواندنی ، توهم جالب یک مرد

طنز باحال و خواندنی ، توهم جالب یک مرد


مَردی , شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال اطرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه.

این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد.

وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می‌ارم!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.

با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی‌صدا بغل دستم وایساد. من هم بی‌معطلی پریدم توش.
اینقدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!

خیلی ترسیدم. داشتم به خودم می‌اومدم که ماشین یهو همون طور بی‌صدا راه افتاد.
هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود. نمی‌تونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت می‌رفت طرف دره.

تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.

تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده.
نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه می‌رفت، یه دست می‌اومد و فرمون رو می‌پیچوند.

از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در روباز کردم و خودم رو انداختم بیرون. این قدر تند می‌دویدم که هوا کم آورده بودم.

دویدم به سمت آبادی که نور ازش می‌اومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم.
وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفرخیس اومدن تو، یکیشون داد زد: ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار ماشین ما شده بود.


زن یا مرد، چه کسی باید امور خانواده را برعهده بگیرد؟

چین از سال های پایانی دهه هفتاد قرن گذشته، سیاست تک فرزندی را اجرا کرد و تا به حال، بیشتر این "تک فرزندان" به سی سالگی رسیده و نیز خانواده خود را تشکیل داده اند. در مقایسه با نسل های پیشین، این نسل جدید که نام " نسل پس از هشتاد" را دارد، دارای دیدگاه ها و روش های زندگی کاملا متفاوتی دارند. لذا درباره برخی مسایل خانوادگی که از دیدگاه های بزرگسالان، اصلا مشکلی نیست، جوانان امروز نظرات خود را دارند. مثلا یکی از این موارد این است که چه کسی باید امور خانواده را بر عهده بگیرد؟

با توجه به نظم خانوادگی گذشته، شرایطی بود که مردان برای امرار معاش در بیرون کار می کنند و زنان بیشتر امور خانواده را بر عهده می گرفتند. ولی امروزه، با مشارکت بیشتر و فعال تر زنان در امور اجتماعی، زنان هم درخواست بهره مندی مشترک زن و مرد از امور خانواده را دارند. جملاتی بسیار جالب و رایج بین زن و شوهرهای جدید چینی گفته می شود که رومانتیک ترین لحظات، زمانی است که باهم در آشپزخانه غذا درست می کنیم. این هم نشانگر تمایل جوانان امروز برای بهره مندی مشترک از امور خانواده به حساب می آید.

مردی می گوید: کارم سنگین است و بعد از یک روز کاری بسیار خسته می شوم و اگر به پختن غذا یا شستن لباس ها هم بپردازم، برایم قابل تحمل نیست. زنان می گویند، ما هم کار می کنیم و هم از بچه ها نگهداری می کنیم. اگر مردان به ما کمک نکنند، قابل قبول نیست.

دوستان عزیز نظر شما چیست؟

منبع : http://persian.cri.cn/

آیا موسیقی در زندگی روزمره شما سهمی دارد؟



در آن عهد که هنوز جنبنده‌ای روی زمین نمی‌زیست جهان ماوای خاموشان نبود. امواج کوه پیکر با صخره‌های عظیم برخورد می‌کرد .باد در شاخسارها می‌پیچید و از تماس آب با سنگها و سنگریزه‌ها آوای دلنشینی بر می‌خاست .
بعدها جانوران در روی زمین پدیدار شدند و با اصوات به سخن گفتن با یکدیگر آغاز کردند و پرندگان به هنگام دمیدن صبح صادق به نغمه پردازی پرداختند . 
گویی روزگار همانند سنفونی عظیمی ، به رهبری خالقی هنرمند ، آهنگ زندگی ، نظم و پویایی را عاشقانه سر می داد ، چنان آهنگی که نغمه اش روح را در پی کشف آن به کالبد انسان کشاند .
انسان در پی رمز گشایی این موسیقی ازلی همواره با نغماتی ، برخواسته از تارهای حنجره  یا آلات موسیقی ساخته شده به دست خود تلاش وافری از خود نشان داد ، به گونه ای که این پویش ،موسیقی را به رتبه اول هنرهای بشری بدل ساخت.
در وصف موسیقی سخن را تاب بیان نیست اما موسیقی را همواره سخن بسیار است ! چرا که وقتی صندوقچه سخن از لغات تهی است و کلام در سکوت ، موسیقی هنرمندانه و مسحور کننده به بیان ناگفتنی ها می شتابد چنانکه که خدایان کلام در محضرش به خضوع آرام می گیرند .
هموراه موسیقی این هنر همیشه نخست و آثار آن در هر نقطه ای از این جهان بزرگ متجلی است . به هر گوشه ای که قدم می گذاریم آثار پیدا و پنهان آنرا متناسب با بصیرت انسانی قابل درک و لمس است .  بی شک در عصر حاضر نیز موسیقی به عنوان اصلی ترین نیازهای بشری چنان مورد توجه است که به ندرت می توان دقایقی از زندگی جوامع امروزی را یافت که بدون شنیدن نغمات موسیقیایی سپری گردد .


آیا تا به حال به اهمیت موسیقی در زندگی فکر کرده اید؟
آیا موسیقی در زندگی روزمره شما سهمی دارد؟
آیا زمانی را برای پرداختن به موسیقی در نظر گرفته اید؟
آیا به تاثیر آن بر روح و روان حتی محیط زندگی خود توجه کرده اید؟
چقدر برای موسیقی خرج می کنید ؟

منتظر نظرات و پاسخ شما عزیزان هستم .

کیتارو - آهنگساز ژاپنی


 كيتارو يكي  از آهنگسازهاي مشهوره . واقعا كه موسيقي كيتارو از اون كارهايي هست كه كلي از گوش دادن به اونها لذت مي برم. نمي دونم چقدر به آهنگهاي آروم علاقه داريد اما اگر مي خواهيد آرامش پيدا كنيد و از دغدغه و فكر رهايي پيدا كنيد و يا برعكس كمي هم فكر كنيد مي تونيد به آهنگهاي كيتارو پناه ببريد. آهنگهايي كه به فكر و خيال شما پر و بال مي دهد. اگر مستند زيباي جاده ابريشم را يادتان باشد ٬حتما مي دونيد كه موسيقي زيباي اون كار كيتاروست. يكي از آلبوم هاي زيباي كيتارو همين آلبوم جاده ابريشم هست.به نظرم كارهاي كيتارو آسماني و از ماوراء طبيعت نشات مي گيرند.در ادامه مطلب بیوگرافی مختصری از زندگی این آهنگساز بزرگ رو آوردم که امیدوارم براتون جالب باشه ...

ادامه نوشته

نکته


دانستنی و تاریخچه دیوار چین

دیوار چین یکی از عجایب هفت‌گانه جهان شمرده می شود ، در جهان به لحاظ زمان ساخت طولانی ترین و بزرگترین مهندسی تدافعی نظامی در قدیم است و همچنین این دیوار تنها پدیده انسانی است که از فضا قابل روءیت می باشد. این دیوار در نقشه جغرافیایی چین ۷۰۰۰ کیلومتر امتداد یافته است.

این اثر سال ۱۹۸۷ در “فهرست میراث جهانی” ثبت شد.

تاریخ ساخت دیوار چین به قرن ۹ قبل از میلاد باز می گردد. حکومت وقت چین برای جلوگیری از حملات ملیت های شمالی ، برجهای آتش برای خبر رسانی و یا قلعه‌های مرزی برای حصول اطلاعات دشمن را در ارتباط با دیوار و بر روی آن ایجاد کرد . در دوره حکمرانی سلسله‌های بهار و پاییز و کشورهای جنگجو ،میان دوک ها جنگ بر پا شد و کشورها با استفاده از کوه‌های مرزی به ساخت دیوار پرداختند تا سال ۲۲۱ قبل از میلاد ،امپراتور چین شی خوان پس از به وحدت رساندن چین ، دیوارهای دوک ها را به هم متصل کرد که به صورت دیوار بزرگ در مرزهای شمالی بر روی کوه‌ها در آمد . او می خواست با این کار از حملات دشمن به مراتع شمالی جلوگیری کند.

در این زمان طول دیوار چین به ۵۰۰۰ کیلومتر می رسید. در سلسله خان پس از سلسله چین طول دیوار به ۱۰ هزار کیلومتر رسید. در تاریخ دو هزار و اندی ساله چین، حکمرانان دوران مختلف به ساخت دیوار چین پرداختند . تا اینکه طول دیوار به ۵۰ هزار کیلومتر رسید. این میزان معادل گردش به دور کره زمین است .

دیواری که اکنون مردم مشاهده می کنند ، دیوار متعلق به سلسله مینگ (سال ۱۳۶۸ – سال ۱۶۴۴ میلادی) است از غرب به دروازه ” جایو گوان ” در استان گانسو چین و از شرق به ساحل رود یالو جیان در استان لیائونینگ در شمال شرقی چین منتهی می شود و درمیان آن ۹ استان ، شهر و ناحیه خود مختار به طول ۷۳۰۰ کیلومتر وجود دارد و مردم آنرا دیوار طولانی می نامند.

بابل 2011

ادامه نوشته

معجزه‌ی عشق -  لئوبوسکالیا

اعتماد از بنیانی‌ترین ویژگی‌های عشق است. ما نیازمندیم که احساس ایمنی کنیم و بدانیم دیگران خواهان رشد و سعادت ما هستند. می‌خواهیم یقین کنیم که دیگران برای ما هستند، وگرنه در نزد ما بی‌اعتبار می‌شوند و به حال و روزشان بی‌توجه خواهیم ماند. همیشه دیگران را می‌آزماییم تا مطمئن شویم آیا حقیقتاً دوست‌مان دارند و ملاحظه‌مان را می‌کنند یا نه. محافظه‌کارند یا بی‌پروا. با همدلی به حرف‌هایمان گوش می‌دهند، خوشبختی ما ‌آن‌ها را هم خوشبخت می‌کند یا نه. به وقت احتیاج در کنارمان می‌مانند یا به کوچک‌ترین ناملایمتی ترک‌مان می‌کنند. همین که به عشق آن‌ها اطمینان پیدا کردیم، دیگر همه کاری از ما برمی‌آید. دلگرم می‌شویم تا رشد کنیم و مرزهای خیالی را بشکنیم. نیرو می‌یابیم تا بر ترس‌هایمان غلبه کنیم و بر عادت‌های خود ویرانگرمان فائق آییم. می‌توانیم یکدندگی را کنار بگذاریم، آنچه می‌خواهد دل تنگ‌مان بگوییم و حتی معذرت بخواهیم؛ عملی که بسیار دشوار است. این معجزه‌ها، هرچند کوچک، زمانی رخ می‌دهند که در عشق، احساس اعتماد و امنیت کنیم

:برگرفته از كتاب

بوسكاليا، لئو؛ زاده براي عشق؛ برگردان هوشيار انصاري‌فر؛ چاپ هشتم؛ تهران: البرز 1386. 

سخنان تامل بر انگیز




پرسشی با سه پاسخ  - پائولو کوئیلو

یک روز صبح «بودا» در بین شاگردانش نشسته بود که مردی به جمع آنان نزدیک شد و پرسید:
- آیا خدا وجود دارد؟
«بودا» پاسخ داد:
- بله، خدا وجود دارد.
بعد از ناهار سروکله‌ی مرد دیگری پیدا شد که پرسید:
- آیا خدا وجود دارد؟
«بودا» پاسخ داد:
- نه، خدا وجود ندارد.
اواخر روز مرد سومی همین سؤال را از «بودا» پرسید. پاسخ بودا به او چنین بود:
- خودت باید این را برای خودت روشن کنی.
یکی از شاگردان گفت:
- استاد این منطقی نیست. شما چطور می‌توانید به یک سؤال سه جواب بدهید؟
بودا که به روشن‌بینی رسیده بود، پاسخ داد:
‌- چون آنان سه شخص مختلف بودند و هرکس از راه خودش به خدا می‌رسد: عده‌ای با اطمینان، عده‌ای با انکار و عده‌ای با تردید.

گُل ماه تولد شما چیست؟

فروردین گل رز

فروردین گل رز گاهی بدون فکر قبلی کاری را انجام می دهید. بسیار رک گو هستید و عاشق مسافرت!…اشتیاق زیادی برای زندگی کردن دارید و پشتکارتان خوب است. اردیبهشت گل نسترن فردی صبور و پرطاقت هستید و اراده بسیار قوی دارید. دوست دارید کارها را به آهستگی ولی به طور جدی انجام دهید. خجالتی…گاهی بدون فکر قبلی کاری را انجام می دهید.بسیار رک گو هستید و عاشق مسافرت!…اشتیاق زیادی برای زندگی کردن دارید و پشتکارتان خوب است

اردیبهشت گل نسترن

فردی صبور و پرطاقت هستید و اراده بسیار قوی دارید.
دوست دارید کارها را به آهستگی ولی به طور جدی انجام دهید.
خجالتی هستید و قابل اعتماد. سعی می کنید از مشاجرات دوری کنید.

خرداد گل یاس

 رفتار دوستانه ای دارید.
رک گو و پر حرف بوده و همین امربه جذابیت شما می افزاید.
مانند گل یاس، همیشه برای زنده کردن یک مجلس و معطر کردن آن حضور دارید.
از رفتار بد دیگران سریع می گذرید. برای رفاقت ارزش زیادی قائلید.

                                  

ادامه نوشته

“عشق را چگونه بیابم تا زندگانی نیکویی داشته باشم؟”

 عکس   حکایتی خواندنی ، با عنوان عشق را چگونه بیابم تا زندگانی نیکویی داشته باشم؟


روزی جوان ثروتمندی نزد استادی رفت و گفت:

عشق را چگونه بیابم تا زندگانی نیکویی داشته باشم؟ استاد مرد جوان را به کنار پنجره برد و گفت: پشت پنجره چه می بینی؟ مرد گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد. سپس استاد آینه بزرگی به او نشان داد و گفت: اکنون چه می بینی؟ مرد گفت: فقط خودم را می بینم. استاد گفت: اکنون دیگران را نمی توانی ببینی. آینه و شیشه هر دو از یک ماده اولیه ساخته شده اند، اما آینه لایه نازکی از نقره در پشت خود دارد و در نتیجه چیزی جز شخص خود را نمی بینی. خوب فکر کن! وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آن ها احساس محبت می کند، اما وقتی از نقره یا جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند.اکنون به خاطر بسپار: تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقره ای را از جلوی چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و همه را دوستشان بداری اینبار نه به خاطر خودت بلکه به خاطر خدا . آن گاه خواهی دانست که” عشق یعنی دوست داشتن دیگران.

 

داستان زیبا و واقعی قول یک پدر

در سال ۱۹۸۹ زمین لرزه هشت و دو ریشتر بیشتر مناطق آمریکا را با خاک یکسان کرد و در کمتر از چند دقیقه بیش از سی هزار کشته بر جای گذاشت.در این میان پدری دیوانه وار به سوی مدرسه پسرش می دوید اما با دیدن ساختمان ویران شده مدرسه شوکه شد . با دیدن این منظره دلخراش یاد قولی که به پسرش داده بود افتاد: پسرم هر اتفاقی برایت بیفتد من همیشه پیش تو خواهم بود و اشک از چشمانش سرازیر شد.
با وجود توده آوار و انبوه ویرانی ها کمک به افراد زیر آوار نا ممکن به نظر میرسید اما او هر لحظه تعهد خود به پسرش را به خاطر می آورد.
او دقیقا روی مسیری که هر صبح به همراه پسرش به سوی کلاس او می پیمودند تمرکز کرد و با به خاطر آوردن محل کلاس به آنجا شتافته و با عجله شروع به کندن کرد.

دیگر والدین در حال ناله و زاری بودندو او را ملامت می کردند که کار بی فایده ای انجام میدهد.

ماموران آتش نشانی و پلیس نیز سعی کردند او را منصرف کنند اما پاسخ او تنها یک جمله بود:آیا قصد کمک به مرا دارید یا باید تنها تلاش کنم؟؟؟
هشت ساعت به کندن ادامه داد.دوازده ساعت…بیست و چهار ساعت…سی و شش ساعت و بالاخره در سی و هشتمین ساعت سنگ بزرگی را عقب کشیده و صدای پسرش را شنید فریاد زد پسرم!جواب شنید :
پدر من اینجا هستم.پدر من به بچه ها گفتم نگران نباشید پدرم حتما ما را نجات خواهد داد.پدر شما به قولتان عمل کردید.
پدر پرسید وضع آنجا چطور است؟؟ 
ما ۱۴ نفر هستیم ما زخمی گرسنه و تشنه ایم.وقتی ساختمان فرو ریخت یک قطعه مثلثی شکل ایجاد شد که باعث نجات ما شد.پسرم بیا بیرون. نه پدر اجازه بدهید اول بقیه بیرون بیایند من مطمئن هستم شما مرا بیرون می آوریدو هر اتفاقی بیفتد به خاطر من آنجا خواهید ماند.

تصاویری از شهرهای مهم چین

چین واقعا کشور زیباییه با تمدن و فرهنگ غنی . این کشور با تمام زیبایی که در تمام جنبه ها نمایانگر بود از معماری بناها و  آثار قدیمی و ساختمونها ی زیبای مسحور کنندش ، شیوه شهر سازی ، طبیعت شگفت انگیزش همه و همه منو خیلی تحت تاثیر قرار داد . غیر از این همت و تلاش مردم برام شگفت انگیز بود واقعا آدمای خستگی ناپذیرو بسیار قوی هستن . چین مردمی خونگرمی داره جالب اینجا که احساس نمیکردم در غربت هستم . نه تنها من همه ی ایرانی ها اینطور فکر میکردن . به خاطر سیاست درهای باز آدمای هر پنج قاره رو اونجا میدیدین که البته یا برای سرمایه گذاری اومده بودن و یا به عنوان توریست   . همین باعث شده بود که اونا در هر زمینه پیشرفت کنن و خودشونو ارتقا بدن . معمولا وقتی نام چین برده میشه یاد اجناس بی کیفیت چین میوفتن در حالیکه ما خودمون کالاهای درجه پایینشونو به خاطر ارزانی  وارد می کنیم .خب اونا اجناسی رو هم تولید میکنن که همه نوع قشری بتونن خریداری کنن . 

در اینجا تصاویری از شهرهای مهم چین رو گذاشتم که امیدوارم از دیدنشون لذت ببرید .


پکن

شانگهای

هنگ کنگ

ادامه نوشته

جغرافیای چین

کشور چین در منطقه شرق آسیا قرار گرفته‌است و مساحت آن بیش از ۹٬۵۹۶٬۰۰۰ کیلومتر مربع است که به این ترتیب بعد از روسیه، دومین کشور پهناور آسیا به شمار می‌آید. چین دارای مرز زمینی با ۱۴ کشور است. این کشور همچنین از سمت شرق و جنوب با دریای چین شرقی، خلیج کره،دریای زرد، و دیگر آبهای آزاد احاطه شده‌است.

آب و هوای این کشور بسیار متنوع می‌باشد از مناطق گرمسیر و بارانی در جنوب تا بسیار سردسیر شمال را شامل می‌شود. طوفان‌های موسمی (در حدود ۵ مورد در سال) در امتداد سواحل جنوبی و شرقی، سیل‌های مخرب، سونامی، زلزله، رانش زمین و خشکسالی از بلایای طبیعی منطقه چین هستند.

ویکی پدیا 

آشنایی با معبد آسمان - چین

معبد آسمان (Temple of Heaven) کاملترین و بزرگترین مجموعه از آثار معماری کشور چین است

معبد آسمان که قربانگاه کشور چین به حساب می‌آید، در جنوب شهر ممنوعه در پکن قرار دارد و مساحت آن 4 برابر شهر ممنوعهاست.

پادشاهان سلسله‌های مینگ و چینگ هر سال در این معبد که از جمله معابد تاریخی متعلق به آئین تائو است مراسم باشکوهی برای آسمان و برکت محصولات فراوان بر پا می‌کرده‌اند.

شاه در چین فرزند آسمان نامیده می‌شده و با این هویت کشور را حکمفرمایی می‌کرده است، لذا برگزاری مراسم قربانی آسمان در اختیار پادشاه بوده است.

در محوطه بسیار وسیع حدود 100000 درخت وجود دارد و معبد در وسط این محوطه قرار دارد. امپراطور 3 بار در سال در اولین روز بهار، در طولانی‌ترین شب سال و روز تولدش برای نیایش و درخواست برکت کشاورزی به این معبد می‌آمده و دعا می‌کرده است. این معبد اولین معبدی است که در پکن ساخته شده و کل بنای آن از چوب است و طبق معمول تمامی معابد چینی هیچ میخی در ساختش به کار نرفته است.

جنوبی‌ترین دیوار معبد آسمان 4 گوشه؛ نشانه زمین و شمالی‌ترین ضلع دیوار نیم دایره نشانه آسمان است. این طراحی از ایده باستانی چین درباره آسمان گرد و زمین 4 گوشه سر چشمه گرفته است. معبد آسمان به معبد داخلی و خارجی تقسیم می‌شود و 2 دیوار گرد اطراف آن را فرا گرفته است.

ساختمان‌های اصلی در یک خط از جنوب تا شما معبد داخلی قرار گرفته است و شامل یوان چیو؛ خوان چون یو و سالن چی نیان می باشد.

یوان چیو یک سکوی سنگی دارای 3 طبقه است؛ قطعات سنگ‌های پله‌ای و نرده‌ها همگی با عدد 9 در 9 نصب شده است. عدد 9 در چین نماد آسمان‌ها است.

سالن چی نیان با شکوه‌ترین ساختمان معبد آسمان است و ارتفاع آن 38 متر و قطر آن 32 متر است و بر پایه سنگی دوار قرار دارد. پادشاهان هر سال در این سالن مراسم برکت محصولات فراوان را برگزار می‌کردند.

معبد آسمان نه تنها در تاریخ معماری چین دارای جایگاه مهمی است، بلکه میراث گرانبهای هنری معماری جهان نیز محسوب می‌شود. یونسکو در سال 1998، معبد آسمان را با شماره 881 در فهرست میراث جهانی به ثبت رساند.

TempleofHeaven-HallofPrayer.jpg

با عشق زندگی کن ...

شخصی بود که تمام زندگی‌اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود و وقتی از دنیا رفت همه می‌گفتند به بهشت رفته‌است. آدم مهربانی مثل او حتماً به بهشت می‌رفت. در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود. استقبال از او باتشریفات مناسب انجام نشد دختری که باید او را راه می‌داد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت، او را به دوزخ فرستاد. در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت‌نامه یا کارت شناسایی نمی‌خواهد، هرکس به آن‌جا برسد می‌تواند وارد شود.

آن شخص وارد شد و آن‌جا ماند. چند روز بعد، ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه پطرس قدیس را گرفت پطرس که نمی‌دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده است؟ ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت: آن شخص را که به دوزخ فرستاده‌اید آمده و کار و زندگی ما را به هم زده‌است؛ از وقتی که رسیده نشسته و به حرف‌های دیگران گوش می‌دهد، در چشم‌هایشان نگاه می‌کند و به درد و دلشان می‌رسد حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت وگو می‌کنند، یکدیگر را در آغوش می‌کشند و می‌بوسند. دوزخ جای این کارهانیست! بیایید و این مرد را پس بگیرید.

وقتی راوی قصه‌اش را تمام کرد با مهربانی به من نگریست و گفت:«با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی،
خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند»

پائولو کوئلیو

اشک مادر

پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می‌کنی؟

مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمی‌دانم عزیزم، نمی‌دانم!

پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا مامان همیشه گریه می‌کند؟ او چه می‌خواهد؟

پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود: همه‌ی زن‌ها گریه می‌کنند بی هیچ دلیلی!

پسرک از اینکه زن‌ها خیلی راحت به گریه می‌افتند، متعجب بود.

یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می‌کند؛ از خدا پرسید: خدایا چرا زن‌ها این همه گریه

 می‌کنند؟

خدا جواب داد: من زن را به شکل ویژه‌ای آفریده‌ام؛ به شانه‌های او قدرتی دادم تا بتواند سنگینی

 زمین را تحمل کند.

به بدنش قدرتی دا
ده‌ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند، به دستانش قدرتی داده‌ام که 

حتی اگر
تمام کسانش دست از کار بکشند، او به کار ادامه دهد.

به او احساسی داده‌ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد؛ حتی اگر او را هزاران بار اذیت

 کنند.

به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد و از خطا های او بگذرد و همواره در کنار او باشد و

 به او اشکی داده‌ام تا هر هنگام که خواست فرو بریزد.

این اشک را منحصراً برای او خلق کرده‌ام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند.


اشک مادر

اندیشه های خوب برای همه ( پرامد و ویجی باترا )

  هنری فورد هر عصر جمعه از مغازه ای برای همسرش دسته گلی می خرید . او زمانی به

 گلفروش پیر گفت : آقا شما مغازه خوبی دارید . چرا شعبه ی دیگری باز نمی کنید؟ 

گلفروش گفت : خوب بعد چه ؟

هنری فورد گفت : بعد شما چند شعبه در شهر « دیترویت » خواهید داشت .

گلفروش گفت :خوب بعد چه ؟

هنری فورد گفت : بعد در سراسر ایالات متحده آمریکا 

گلفروش گفت : خوب بعد چه ؟

هنری فورد با عصبانیت گفت : لعنت به این کار ، بعد می توانی استراحت کنی .

گلفروش گفت : همین حالا هم دارم استراحت می کنم .

فورد با شرمندگی از مغازه بیرون رفت . 

** در دانه ای شن و یا دانه ای گندم ، دانش بیشتری از یک کتابخانه در نهاد خود دارند ، آن چیزی

 که ما بایدانجام دهیم سوال کردن و سوال کردن و سوال کردن است .


**  هیچ گاه انتظار قدردانی نداشته باشید ، اما اگر از شما قدر دانی شد به طرزی پسندیده

 ذوق زده شوید .


قدرت بخشش

بانوی خردمندی در کوهستان سفر می کرد که سنگ گران قیمتی را در جوی آبی پیدا کرد. روز بعد به مسافری رسید که گرسنه بود. 

بانوی خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتی را در کیف بانوی خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد.

زن خردمند هم بی درنگ، سنگ را به او داد.مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روی کرده بود، از خوشحالی سر از پا نمی شناخت. او می دانست که جواهر به قدری با ارزش است که تا آخر عمر، می تواند راحت زندگی کند، ولی چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوی خردمند را پیدا کند. 

 بالاخره هنگامی که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:«خیلی فکر کردم. می دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس می دهم با این امید که چیزی ارزشمندتر از آن به من بدهی.

 اگر می توانی، آن محبتی را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشی.

مقام و منزلت معلم از دیدگاه یونسکو

 "توصیه نامه یونسکو" در رابطه با مقام و منزلت معلمان در تاریخ 5 اکتبر 1966 در شهر پاریس پس از یک کنفرانس بین المللی آموزش در 13 فصل و 146 ماده تهیه شده و به همین دلیل روز 5 اکتبر مطابق با 13 یا 14 مهرماه روز جهانی معلم نامیده شده است. مهمترین رکن این توصیه نامه،این است که " آموزش یک حق انسانی و بنیادی و حیاتی است و معلمان در پیشرفت آموزش از نقشی اساسی برخوردارند و به منظور توسعه ی جامعه ی بشری،پیشتیبانی از معلمان نکته ای کلیدی است". در این نوشتار بر سیاق اختصار به بعضی از مواد آن اشاره ای گذرا می کنیم :

تعریف معلم : معلم به کلیه ی کسانی اطلاق می شود که مسئولیت آموزش دانش آموزان را در تمامی مقاطع اعم از نظری و فنی و حرفه ای برعهده دارندب : مقام و منزلت را هم شامل احترام و قدردانی از معلمان می داند و هم به معنای لزوم انجام کار و پاداش و مزایای اصولی و مناسب گروه شغلی آنها .

در ماده 5 بیان شده " همانطور که درخشش ، پیشرفت و نیاز به آموزش و پرورش قابل مشاهده و تقدیر است مقام و منزلت معلم نیز می بایست با این توانمندی متناسب باشد " در ماده 6 گفته شده " تدریس همانند یک حرفه باید مورد توجه قرار گیرد . این شغل یک خدمت عمومی است که به معلمانی دانشمند و خبره نیازمند است "

سازمان معلمان(تشکل های غیر دولتی که با مشارکت معلمان شکل می گیرد) :" سازمان معلمان به عنوان یک جریان سودمند که می تواند بیشترین کمک را به پیشرفت آموزش و پرورش بکند باید مورد توجه قرار بگیرد این سازمان و آموزش و پرورش می بایست به منظور دستیابی به آموزش و پرورش پیشرفته با تعیین سیاست آموزشی به طور متحد عمل کنند "،" ضوابط حرفه ای مرتبط با عملکرد معلم را باید با مشارکت سازمان معلمان تبین و تثبیت کرد "،" آئین نامه ی انضباطی یا سلوک رفتاری باید توسط سازمان معلمان تبین شود . قوانین شایسته ، به تضمین حیثیت شغلی و انجام وظایف حرفه ای مطابق با قواعد اعتقادی کمک می کند "،" دستمزد یا مزایا و نحوه ی کار معلم ، باید از طریق فرآیند مذاکره بین سازمان معلمان و سازمان استخدام کشوری تعیین شود "،" ساعات کار موظفی معلمان در روزو هفته باید با مشورت سازمان معلمان تعیین گردد"

سیاستهای و اهداف آموزش و پرورش : " از آنجا که آموزش یک عامل اساسی در رشد اقتصاد است برنامه ی آموزشی باید بخش منسجمی از برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی را که به منظور توسعه ی شرایط زندگی در نظر گرفته شده است ، تشکیل دهد "،" به عنوان یک هدف آموزشی ، هیچ کشوری نباید به کمیتی اندک قانع باشد بلکه می بایست به دنبال توسعه ی کیفی باشد "،" با توجه به اینکه دستیابی به آرمانهاواهداف آموزشی ارتباط مستقیم و بستگی زیادی به امکانات مالی دارد ، باید در تمامی کشورها درصد قابل توجهی از بودجه ی ملی برای توسعه ی آموزشی در نظر گرفته شود "

در خصوص پیشرفت و ترفیع شغلی معلمان : " مسئولیتها در آموزش و پرورش ، همانند بازرس ، رئیس آموزش و پرورش ، مدیر واحد آموزشی و یا دیگرمسئولیت های مخصوص باید تا حد امکان به معلمان کارآزموده سپرده شود "، " ارتقاء باید توسط مرجعی شایسته و بر اساس ارزیابی دقیق و بی طرفانه از صلاحیتها ی معلمان برای احراز پست جدید صورت گیرد . تعیین معیارهای شغلی جهت ارتقاء با توجه به شرح وظایف و مشورت با سازمان معلمان امکان پذیر است "

امنیت شغلی معلمان : " به منظور علاقمند شدن معلمان به آموزش و پرورش ، استخدام رسمی و امنیت شغلی ضروری است . معلمان باید در مقابل تغییرات درونی تشکیلات اداری یا مدارس حمایت شوند "

در خصوص معلمان زن : توصیه ی اکید شده که باید بگونه ای برای آنان برنامه ریزی شود که بتوانند مسئولیتهای خانوادگی خود را انجام دهند مسئله ایجاد شیرخوارگاه و مهد کودک و انتخاب محل کار نزدیک به محل زندگی از جمله ی این توصیه ها است .

استقلال شغلی :" باید به معلمان در انتخاب و تعدیل موضوعات تدریس ، انتخاب کتابهای کمک درسی و روش های کاربردی تدریس ، ارائه ی طرح درس و استفاده از یاری کارشناسان تعلیم و تربیت اختیارات لازم داده شود "،" معلمان و سازمانشان باید در توسعه ی دوره ی جدید کتابهای کمک درسی و راهنمای تدریس مشارکت کنند "،" هر سیستم بازرسی یا نظارت باید باعث تشویق ، دلگرمی و کمک به معلمان در اجرای وظایف حرفه اشان باشد و نباید به کم شدن استقلال ، قوه ی ابتکار و تعهد معلمان منجر شود "

ساخت و ساز مدارس و مسکن معلمان : " مدارسی که ساخته می شوند باید ایمن باشند طراحی همه جانبه و اسکلت ساختمان ( معماری ) بایستی جالب توجه باشد در ساخت مدارس باید به اهمیت تدریس موثر و فعالیتهای فوق برنامه واقف بود " ضروری است برای معلمان و خانواده شان در مناطق دور دست مسکن شایسته و ترجیحا مستقل در نظر گرفته شود و یا با دادن کمک هزینه جهت اجاره نمودن منزل ، در رفع این مشکل کوشید این مهم می بایست توسط مسئولین حکومتی مورد توجه و تائید قرار گیرد "

دستمزد معلمان :" دستمزد معلمان باید انعکاس اهمیت کار این واحد اجتماعی و در نتیجه ارزش و منزلت معلمان باشد "،" معلمان بر اساس دستمزدی جدول بندی شده که با همکاری و توافق سازمان معلمان تعیین شده است حقوق دریافت می کنند "،" ساختار دستمزد باید به گونه ای برنامه ریزی شود که باعث اعتراض و شورش نسبت به بی عدالتی ها نگردد ... "

مراقبتهای پزشکی :" در مناطقی که خدمات پزشکی کمیاب است ، معلمان بایستی به منظور دسترسی به مراقبتهای پزشکی به میزان لازم هزینه ی سفر دریافت کنند "

تشخیص تعداد معلم مورد نیاز : " برای تعیین و تشخیص تعداد معلم و کمبود در این زمینه می بایست رابطه ای ثابت تعریف شود وجود کلاس های پرظرفیت و افزایش غیر عقلانی ساعات تدریس موظف با اهداف و فعالیتهایی آموزش و پرورش ناسازگار است و باعث خسارت به دانش آموزان می شود مدیران شایسسته نباید این مصلحت های غیر لازم را بپذیرند و ادامه دهند ، آنها باید به فوریت در صدد جبران این مصلحتها برآیند "،متولیان امور باید توجه داشته باشند که بهبود و اصلاحات در رفاه و وضعیت مالی معلم و چگونگی کار و زندگی معلم ، مبین مقام و منزلت معلم است استخدام و امنیت شغلی بهترین راهکار برای فایق آمدن بر هر کمبود است . معلمان مجرب ، ایجاد جاذبه و صیانت از حرفه ی تدریس اساس توسعه ی کیفی نیرو هاست "

( بر گرفته از کتاب مقام و منزلت معلم از دیدگاه یونسکو ترجمه محمد تقی سبزواری